بي تومهتاب .... ...

 

بي تو مهتاب شبي را همگان ميدانند

همگان شعر دوچشمان تو را ميخوانند

تو که از کوچه ي غمگين دلم ميگذري

تو که از راز دلم باخبري

تو چرا رسم وفايت گم شد؟!

برق چشمان سياهت گم شد؟!

با تو ام اي مه مهتاب شبان...

با تو اي زلف پريشان جهان

بي تو صد خاطره ام گريان است

بی تو اشکم شاعر باران است

بي تو ديگر نفسم بند آمد

قافيه يک دل خوش

سيري چند آمد؟!

بي تو جوي دل من خشکيده است

بي تو هر شاخه بـُـني

ريشه از باغ دلم برچيده است

بي تو مهتاب نهان است ز ابر

ابر غم باريده است

با تو گفتم با شرم

با تو گفتم از دل

با تو از قصه ي عشقم گفتم

و تو در اوج سکوت

با نگاهي پر ترديد و خمود

گفتي از عشق حذر کن...

نفسم بند آمد

قافيه يک دل خوش

سيري چند آمد؟!

بي مهتاب شبي را

باز هم ميخوانم



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







دو شنبه 12 / 12 / 1391برچسب:, |